مهارتهای نرم (Soft Skills) مهارتهایی هستن که پیشنیاز انجام دادن کارها نیستن.
موردنیاز ما نیستن ولی توی کار خیلی میتونن به رشد ما کمک کنن.
اگر شما یک مهارتی رو بلدید و دارید باهاش کار میکنید، یکی دیگه هم میتونه بره اون مهارت رو یاد بگیره و همون کار شما رو انجام بده. چیزی که باعث میشه شما از یه آدم دیگه متمایز بشید و تو کارتون جلو بزنید، صرفا به سطح مهارتهای تخصصیتون مربوط نمیشه. در کنار مهارتهای اصلی، مهارتهای نرم به ما کمک میکنن که توی مسیر کاری، رشد و پیشرفت رو سریعتر ببینیم.
محتوای این مقاله رو در قسمت ۸۰ پادکست فوربو گوش کنید:
تعریف مهارتهای سخت
خب برای شروع موضوع مهارتهای نرم اول باید بریم با مهارتهای سخت آشنا بشیم. توی یه دستهبندی کلی ما دو جور مهارت داریم. مهارتهای اول مهارتهایی هستن که به اونا مهارتهای سخت (Hard Skills) میگن. که میتونیم بهشون مهارتهای تکنیکی یا فنی هم بگیم.
حالا Hard Skillها چین؟ مهارتهای سخت، پیشنیازهای انواع کارها هستن.
شما برای اینکه یه کاری رو بتونید انجام بدید، برای اینکه اصلا توانایی انجامش رو داشته باشید، باید حداقل یک مهارت رو توی اون حوزه بلد باشید.
اون مهارت اصلی یا مهارتهای اصلی که توی انجام دادن یه کار، شما باید بلدشون باشید رو میتونیم به اسم مهارتهای سخت معرفی کنیم.
فرض کنید شما عکاسی میکنید و بهتون میگن عکاس. شما باید چه کاری رو حتما بلد باشید که بهتون بگن عکاس؟
کار کردن با دوربین میتونه اون مهارت اصلیه کار عکاسی باشه. یعنی کسی که نتونه با دوربین کار کنه، نتونه آیتمهای فنی اون رو تنظیم کنه، نمیتونه عکاس هم باشه. پس توی شغلی مثل عکاسی، کار کردن با دوربین یه مهارت سخت یا Hard Skill حساب میشه.
همونطور که توی تعریف اول هم اشاره کردم، که گفتم حداقل یه مهارت، باید این رو هم بگم که توی کارهای مختلف ممکنه چندین مهارت سخت موردنیاز ما باشه. مثلا توی همین مثال عکاسی، طبیعتا مهارتهای اصلی دیگهای هم لازمه. مثلا اصول تصویربرداری و کادربندی، رنگشناسی، ادیت عکس و چیزای دیگه. اینا میشه مهارتهای سخت.
مهارتهای سخت قابل یادگیری هستن.
یه ویژگی مهمی که مهارتهای سخت دارن اینه که ما میتونیم اونا رو راحت یاد بگیریم. الان کاری به پیچیده بودن بعضی از مهارتها ندارم، اینکه بگیم این کار خیلی سخته و این حرفا، منظورم اینه که ما میتونیم بریم مهارتهای سخت رو توی یه مسیر آموزشی مشخص یاد بگیریم.
مثلا توی مدرسه و دانشگاه ممکنه مهارتهای سخت رو یاد بگیریم. یا توی یه دوره آموزشی، یه کارگاهی جایی شرکت کنیم و با مهارتهای اصلی یه کاری که همون Hard Skillها هستن آشنا بشیم. اتفاقا برای مهارتهای سخت معمولا آدما دنبال مدرک هم هستن. یعنی میخوان یه جایی اونا رو تایید کنه که این کار رو یاد گرفتن و میتونن انجام بدن.
مهارتهای سخت قابل اندازهگیری هستن.
یه ویژگی دیگهی مهارتهای سخت اینه که معمولا قابل اندازهگیری هستن. یعنی شما وقتی یه کاری رو بلدید از روی خروجی کارتون، میشه بهنوعی مهارت شما رو اندازهگیری کرد و مثلا بهش رتبه داد. منظورم اینه که در مقایسه با یه آدم دیگه، میشه متوجه شد که شما بهتر اون کار رو انجام میدید یا نه.
توی فصل چهارم پادکست فوربو دیجیتال مارکتینگ رو بررسی کردیم. دیجیتال مارکتینگ یه مهارت سخت حساب میشه که مثلا شما اگر بخواید کسب و کار آنلاین داشته باشید، باید اون رو بلد باشید. حالا خود دیجیتال مارکتینگ شاخههای دیگهای هم داشت مثلا بازاریابی موتور جستجو. این مدل بازاریابی هم میشه یه مهارت سخت دیگه. حالا اینکه میگم مهارت سخت قابل اندازهگیریه یعنی اینکه مثلا اگر شما مهارت بازاریابی موتور جستجو بلدید باشید و بتونید با بهینه سازی کلمههای کلیدی، یه سایتی رو توی یه کلمه توی گوگل بیارید بالا، میشه نتیجه کار رو قشنگ اندازهگیری کرد.
شما میگید این مهارت رو دارید، یکی دیگه هم ادعا میکنه این مهارت رو داره. میشه رفت بررسی کرد و متوجه شد که آیا شما بهتر کار بهینه سازی یا به صورت کلی همون بازاریابی موتور جستجو رو انجام دادید، یا اون آدم دیگه. اگر کلمه شما رتبه بهتری داشت، میتونیم بگیم شما این مهارت رو بهتر بلدید بودید. پس اینطوری میشه خروجی کار رو اندازه گیری کرد.
الان مثال آنلاین زدم که یکم ربط بدم موضوع رو به چیزایی که قبلا توی پادکست گفتیم ولی بازم توی همهی کارها میشه مثال اینطوری زد. دو نفر که ویولن هم میزنن، میشه به ساز زدنشون گوش کرد و متوجه شد که اونی که با ساز زدنش آهنگ قشنگتری رو به گوش میرسونه یا خطای کمتری داره، بهتر ساز میزنه و مهارت نواختن ویولن رو بهتر بلده.
جمعبندی ویژگیهای مهارتهای سخت
گفتم که مهارتهای سخت، اون مهارتهای اصلی و پیشنیاز کارها هستن. یعنی اگر بخواید یه کاری رو انجام بدید، دونستن اونا لازمه. بعد اینکه میشه رفت این مهارتها رو یاد گرفت. یعنی معمولا یه مسیر آموزشی مشخصی برای اونا از قبل آماده شده، حالا چه توی مدرسه و دانشگاه چه توی یه دورههایی که جاهای مختلف برگزار میکنن. و اینکه ما میتونیم سطح این جور مهارتها رو اندازه بگیریم.
حالا همین چیزایی که توی جمعبندی گفتم رو برعکس کنید، میشه مهارتهای نرم.
تعریف مهارتهای نرم
مهارتهای نرم (Soft Skills) مهارتهایی هستن که برای انجام دادن کارها الزامی نیستن.
همون مثلا عکاسی رو یادتون بیاد. کسی که اون مهارتهای اصلی رو بلده میتونه دیگه عکاسی کنه. یعنی کار راه میوفته. اما اون عکاس برای پیدا کردن مشتری (به صورت شخصی) یا رشد توی شرکتی یا جایی که کار میکنه، نیاز به یه سری مهارتهای دیگه هم داره.
مثلا باید بتونه با بقیه خوب ارتباط برقرار کنه. یا اگر توی یه شرکتی کار میکنه و برای یه پروژهای قراره عکاسی کنه، باید بتونه خودش رو با اعضای تیم اون شرکت تطبیق بده، یعنی مثلا بدونه اهداف اون تیم از پروژه عکاسی چیه، چی رو میخوان نشون بدن، برنامهشون چیه و این حرفا. یا با طراح گرافیکی که مثلا بعدا قراره اون عکسا رو توی بنرهای تبلیغاتی استفاده کنه، باید کار گروهی انجام بده. اگر به اخلافنظری برخوردن، باید بتونه اون رو مدیریت کنه و حلش کنه.
همهی این مثالهایی که برای یه عکاس زدم، خارج از اون مهارت اصلی یا مهارت سخت عکاسی بود. Hard Skill عکاسی اون تکتیک عکس گرفتن با دوربینه، اما وقتی میایم وسط کار یه سری مهارتهای دیگه هم غیر مستقیم روی کیفیت کارمون تاثیر میذارن.
مهارتهای نرم مکمل مهارتهای سختن هستن.
مهارتهای نرم میتونن عامل موفقیت ما توی کارها باشن. همونطور که گفتم مهارتهای سخت رو میشه یاد گرفت. و اگر شما رفتید کاری رو یاد گرفتید، یکی دیگه هم میتونه اون رو یاد بگیره. اما اینکه بتونید خوب از اون مهارت استفاده کنید و باهاش کار کنید یا به واسطه اون توی شرکتی استخدام بشید و بعدا انتظار رشد داشته باشید، این مسیر رشد صرفا به مهارتهای سخت شما ارتباط نداره و اتفاقا توانایی شما در مهارتهای نرمه که میتونه عامل تاثیرگذار باشه.
اکثر مهارتهای نرم توی مدرسه و دانشگاه آموزش داده نمیشن. و خیلی از مهارتهای نرم تجربی بدست میان و در طول زمان میتونیم اونا رو تقویت کنیم. و بازهم برعکس مهارتهای سخت، بهراحتی قابل اندازهگیری نیستن و متر و معیار مشخصی رو نمیشه براشون درنظر گرفت.
شما زمانی که مثلا بخواید یه کسب و کار اینترنتی راهاندازی کنید نیاز به مهارتهای سخت مرتبط با دیجیتال مارکتینگ دارید. اما فقط با سری اطلاعات فنی نمیشه کسب و کار رو مدیریت کرد. خیلی از کسب و کارها و استارتآپها چندین همبنیانگذار یا Co-Founder دارن. معمولا همبنیانگذارهای یه کسب و کار سعی میکنن هم دیگه رو تکمیل کنن. مثلا یکی بیشتر فنیه، میره سراغ سایت و اپلیکیشن، یکی ارتباطات بلده و میره دنبال مذاکره و جذب سرمایه و این داستانا.
مهارتهای سخت و مهارتهای نرم دو تا چیز در مقابل هم نیستن. اگر بینشون یه versus بذاریم و بخوایم ارزش گذاریشون کنیم درست نیست. این دو مدل مهارت مکمل همدیگهن. و اگر دنبال رشد هستیم، دنبال پیشرفت هستیم، باید به هر دوتای اونا اهمیت بدیم.
یه نکتهی جالبی هم که هست اینه که تقریبا همهی مهارتهای نرم توی همه شغلها و کارها استفاده میشه و موردنیازه. ما مهارتهای سخت رو برای یک کار مشخص یاد میگیریم دیگه؟ یعنی اگر فیلد کاریمون عوض کنیم اون مهارت عملا اکسپایر میشه میره کنار و باید یه مهارت دیگه یاد بگیریم. ولی مهارتهای نرم اینطوری نیستن.
بازم میگم، تقریبا توی همه کارها به اونا نیازه و فقط کم و زیاد داره. یه جا بیشتر از بعضیشون استفاده میکنیم یه جا کمتر. توی مثال عکاسی که گفتم چند مدل از مهارتهای نرم رو معرفی کردم. اما الان بریم یکم دقیقتر با ۸ شاخهی اصلی مهارتهای نرم آشنا بشیم.
۱) مدیریت زمان/ خود مدیریتی
مهارت نرم Self-management
- هدفگذاری (Goal Setting)
- برنامهریزی (Planning)
- اولویتبندی (Prioritizing)
اولین شاخهی مهارتهای نرم، مدیریت زمان یا خودمدیریتیه. توی بعضی از جاها Self-management رو استفاده کردن، بعضی جاها Time Management، اما خب زیرشاخههایی که دارن تقریبا مشترکه. حتی به این شاخه Self-Direction هم میگن. یعنی اینکه بتونیم خودمون مسیرمون رو پیدا کنیم.
خود مدیریتی یکم اطلاح بهتریه ولی خب مشخصا برای اینکه بتونیم بهش برسیم، باید بتونیم زمانمون رو مدیریت کنیم تا توی هر کاری که داریم انجام میدیم، بازدهی بیشتری داشته باشیم.
مهارتهای نرمی که زیرشاخهی این مهارت قرار میگیرن، مهمتریناش ایناس. هدفگذاری، برنامهریزی و اولویتبندی.
خیلی سادهس دیگه. باید یه سری هدفها تو کارمون مشخص کنیم، وقتی مشخصشون کردیم براش برنامهریزی کنیم که بدونیم باید چه کارهایی رو انجام بدیم. و بعد اونا اولویتبندی کنیم. خیلی وقتا اینکه ما یه کارهایی رو انجام نمیدیم یا عقب میوفته، مدام اهمالکاری میکنیم به اصطلاح، به خاطر اینه که اصلا اولویت و اهمیت اون کار رو مشخص نکردیم. توی این شاخههای مهارت نرم، مدیریت زمان یا خودمدیریتی این موارد رو بررسی میکنیم.
۲) ارتباطات
مهارت نرم Communication
- صحبت کردن در جمع (Public Speaking)
- مهارت ارتباط کلامی (Verbal Communication)
- مهارت ارتباط نوشتاری (Written Communication)
- قصهگویی (Storytelling)
- ارائه کردن (Present)
ارتباطات یا Communication یکی از مهمترین مهارتهای نرمه که دیگه تقریبا توی همه کارها و تخصصها به درد میخوره. فکر نکنم کسیم مخالفتی در این مورد داشته باشه. اگر بتونیم با بقیه درست ارتباط برقرار کنیم، خیلی از کارامون سریعتر پیش میره. توی این شاخهی مهارت، زیرشاخههایی مثل تونایی صحبت کردن در جمع رو داریم. Public Speaking، مهارتهای ارتباطی کلامی و نوشتاری verbal and written communication، مهارت قصهگویی یا Storytelling و ارائه کردن یا Present کردن کارمون. اینا هم زیرشاخههایی هستن که توی مهارت نرم ارتباطات باید حواسمون بهشون باشه.
۳) مهارتهای میانفردی/ بینفردی
مهارت نرم Interpersonal Skills
- گوش دادن موثر (Active Listening)
- همدری (Empathy)
- مذاکره (Negotiation )
- نگرش مثبت (Positive Attitude)
سومین شاخهی مهارتهای نرم، مهارتهای Interpersonal هستن. مهارتهای به فارسی، میانفردی یا بینفردی ترجمه شدن. شاید سوال پیش بیاد که مگه ارتباطات هم یه مهارت بین آدمها نیست؟ یعنی نمیشه جز همین مهارتهای Interpersonal باشه؟
جوابش اینه که نه. مهارتهای میانفردی رو به میتونیم یه مرحله جلوتر از مهارت ارتباطات بدونیم. یعنی توی Communication ما اولولیتمون اینه که بتونیم صرفا ارتباط برقرار کنیم. یعنی پیامی که داریم رو بتونیم به درستی منتقل کنیم. اما توی مهارت میانفردی یکم باید حرفهایتر عمل کنیم.
الان زیرشخههای این مهارت رو که بگم میتونید دید بهتری ازش داشته باشید. یکی از زیرشاخهها، گوش دادنه. Active Listening و به این ربط داره که باید بتونیم شنوندهی خوبی برای حرفهای بقیه باشیم. خیلی وقتا آدما نیاز دارن که حرفاشون شنیده بشه همین. یعنی مستقل از اینکه دنبال جواب باشن یا بخوان مشکلشون بشه، در اولین قدم میخوان که شنیده بشن. این مثلا یه مهارت نرم مهم توی شاخهی مهارتهای Interpersonal هست.
یا مهارت Empathy یا همدردی کردن. اینکه بتونیم خودمون رو جای طرف مقابل بذاریم و با عینک اون به قضیه نگاه کنیم. مهارت خیلی مهم و پرکاربرد مذاکره یا Negotiation هم جز مهارتهای میانفردیه. داشتن نگرش مثبت (Positive Attitude) رو هم توی این شاخه از مهارتها داریم. پس به صورت کلی توی مهارتهای میان فردی ما قراره یه مرحله از ارتباط ساده جلوتر بریم و شاید بتونیم به واسطهی نگرش مثبتمون، یا گوش دادن موثرمون، یا همدردی کردن و مذاکره کردنمون، روی بقیه تاثیر بذاریم.
۴) تطبیقپذیری/ انعطافپذیری
مهارت نرم Adaptability / Flexibility
- مدیریت استرس (Stress Management)
- خودانگیزی (Self-motivation)
- خوشبینی (Optimism)
تطبیقپذیری و انعطافپذیری هم یکی دیگه از شاخههای اصلی مهارتهای نرمه. اینجا ما نیاز به مهارت نرم مدیریت استرس داریم. وقتی وارد یه محیط کاری جدید میشیم یا قراره با آدمهای جدید کار کنیم، طبیعیه که اولش یک استرس داشته باشیم. یا زمانی که توی کار جلوتر رفتیم، حجم زیاد کارها میتونه ما رو اذیت کنه. برای اینکه بتونیم خودمون رو شرایطی که توش هستیم وقف بدیم، یکی از مهارتهایی که لازمه، مدیریت استرس است.
بعد از اون توی این شاخه، مهارت Self-motivation رو داریم. اینکه بتونیم به خودمون انگیزه بدیم برای ادامه دادن و کار کردن. Self-motivation هم به فارسی خودانگیزی ترجمه شده. باید استرس رو مدیریت کنیم، انگیزه داشته باشیم و نسبت به شرایط خوشبین باشم. مهارت نرم زیر شاخه، خوشبینی یا Optimism هم یکی دیگه از مهارتهایی هست که توی مهارت نرم اصلی تطبیقپذیری و انعطافپذیری درموردش صحبت میشه.
۵) حل مسئله
مهارت نرم Problem Solving
- تفکر انتقادی (Critical Thinking)
- استدلال منطقی (Logical Reasoning)
- آنالیز کردن (Analysis)
- تصمیمگیری (Decision Making)
پنجمین شاخهی اصلی مهارتهای نرم، مهارت حل مسئله یا Problem Solving هست. توی این مهارت ما باید روی چهارتاچیز کار کنیم. اول تفکر انتقادی یا Critical Thinking است. معمولا ما فکر میکنیم که حق با ما هست و ما داریم حرف درست رو میزنیم همیشه ولی با کار کردن روی تفکر انتقادی میتونیم موضوعات رو زوایای مختلف نگاه کنیم تا اگر به مشکلی توی کار برخوردیم بتونیم بهتر اون رو حل کنیم.
بعد از این مهارت، استدلال منطقی اوردن logical reasoning و توانایی آنالیز کردن اطلاعات اهمیت داره. باید بتونیم دیتا و اطلاعات در دسترس رو قشنگ متوجه بشیم، اونا رو دستهبندی کنیم و آنالیز کنیم و بعد تصمیم گیری کنیم. Decision Making میشه اون مرحلهی آخر. همهی این موارد توی حل مسائل و مشکلاتی که توی مسیر کاری برامون پیش میاد، کمک میکنن.
۶) کارگروهی
مهارت نرم Teamwork
- همکاری کردن (Collaboration)
- هماهنگی (Coordination)
- مدیریت تعارض (Conflict Management)
کارگروهی یا Teamwork طبیعتا برای کسایی که توی یه شرکت و مجموعهای کار میکنن میتونه مهارت نرم خیلی مهمی باشه. توی این مهارت نیاز به یادگیری مهارتهای همکاری کردن Collaboration و هماهنگی با تیم یا Coordination رو دارید. این اصلا خودش یه جور هنره اگر بتونید قشنگ در چارچوب یک تیم با بقیه کار گروهی انجام بدید. هنزی که اتفاقا به ما درموردش توی مدرسه و دانشگاه چیزی یاد ندادن. و این باعث میشه که توی شرکتهای مختلف، توی مسیر کاری، آدمها نتونن خیلی خوب تیم تشکیل بدن و باهم رشد کنن.
بعد از مهارتهای همکاری و هماهنگی مهارت مدیریت تعارض یا Conflict management توی این شاخه مطرح هست. توی این مهارت زیر شاخه هم باید یاد بگیریم که اختلاف ایجاد نکنیم یا اگر اختلافی پیش اومده، مشکلی داریم با همتیمیها چطور اون رو مدیریت کنیم و تصمیم درستی بگیریم.
۷) اخلاق کاری
مهارت نرم Work Ethic
- مسئولیتپذیری (Responsibility)
- حرفهایگری (Professionalism)
- توجه به جزییات (Attention to Detail)
- نظم داشتن (Discipline)
اخلاق کاری یا Work Ethic ششمین مهارت نرمی هست که توی کار لازمه. اولین موردی که توی اخلاق کاری مطرح میشه، بحث مسئولیتپذیری یا Responsibility هست. چه برای خودمون کار کنیم یا توی یه گروه و شرکتی باشیم، باید مسئولیت کارهایی که قراره انجام بدیم رو بر عهده بگیریم. اگر برنامهای به شما دادن که باید تا یه تاریخی یه کاری رو انجام بدید، اگر اون رو قبول کردید دیگه مسئولیت انجام دادنش با شماست و شما باید درمورد اون کار پاسخگو باشید. این یکی از موارد اخلاق کاری هست.
مهارت حرفهایگری در کار (Professionalism) هم جز اخلاق کاری مطرح میشه که خودش میتونه حتی یه مهارت نرم اصلی به حساب بیاد چون خیلی زیرشاخههای مختلفی داره. شما برای اینکه توی یه کاری حرفهای باشید و حرفهای عمل کنید، باید مهارت یادگیری داشته باشید که اصلا در مورد اون بهخوبی اطلاعات بدست بیارید و مسلط بشید بهش، باید توی کارتون صداقت داشته باشید، تعهد کاری داشته باشید و چیزای دیگه. که حالا بعدا توی پادکست وقتی رسیدیم بهش بیشتر بررسیش میکنیم. مهارتهای نرم زیر شاخهی دیگه هم توی اخلاق کاری، مربوط به توجه به جزییات (Attention to Detail) و همینطور منظم بودن و به اصطلاح Discipline داشتن میشن.
۸) رهبری
مهارت نرم Leadership
- ترسیم چشمانداز (Vison)
- راهنمایی و همراه کردن تیم (Guide and Engage Team)
- آموزش دادن (Teach)
- انگیزه دادن (Motivate)
هشتمین و آخرین شاخهی اصلی مهارتهای نرم مربوط به رهبری یا Leadership میشه، جایی که باید بتونیم چشمانداز کلی کارمون رو ترسیم کنیم، Vision به اصطلاح داشته باشیم. باید بتونیم اگر حتی با یک نفر کار میکنیم، بتونیم اون رو توی اون مسیر راهنمایی کنیم و همراهش کنیم با خودمون. مهارت Guide and Engage Team جز زیرشاخههای مهارت رهبری هست. و اینکه بتونیم توی این مسیری که میخوایم پیش بریم افرادی که دارن با ما کار میکنن رو هم آموزش (Teach) بدیم هم بهشون انگیزه (Motivate) بدیم.
یه نکتهی مهمی هم توی بحث رهبری هست و باعث میشه جز مهارتهای اصلی حسابش کنیم اینه که لزوما رهبر قرار نیست بالاترین رده یه شرکت باشه. منظورم اینه که فکر نکنیم که خب ما که ریسس نیستم و دیگه لازم نیست به این مهارت فکر کنیم. توی مقیاس کوچک هم میشه با ذهیت رهبری پیش رفت و تاثیراتی رو گذاشت. و توی پرانتر خیلی کوتاه هم بگم که اتفاقا رییس بودن با رهبر بودن خیلی تفاوت داره. تفاوتهای اساسی که دیگه توی ادامه مسیر پادکست در فصل پنجم وقتی به رهبری رسیدیم میریم سراغشون.
منابع مورد تحقیق
این مقاله بهصورت اختصاصی برای سایت فوربو تالیف شده است. در جهت مستندسازی مقاله، از منابع زیر در نگارش کمک گرفته شده است.
Indeed – Soft Skills: Definitions and Examples
Careerblog – Top Soft Skills for 2022
Balance Career – What Are Soft Skills