بررسی کتاب «قانون 5 ثانیه» نوشته مِل رابینز

بررسی کتاب «قانون ۵ ثانیه» نوشته مِل رابینز

Picture of رضا توکلی

رضا توکلی

نویسنده علاقه‌مند به داستان | سازنده فوربو

قانون ۵ ثانیه سومین کتابی است که در سایت فوربو قصد بررسی آن را داریم. این کتاب نوشته مِل رابینز یکی از کتاب‌های پر فروش و مهم سال ۲۰۱۷ میلادی بود.

در دسته‌بندی «کتاب» سایت صرفا قصد معرفی کتاب‌های خوب را نداریم. بیشتر تاکید بر روی کلمه «بررسی» است تا معرفی. در ادامه این مقاله کتاب «‌قانون ۵ ثانیه»‌ای را بررسی می‌کنیم که نه‌تنها محتوای جذابی ندارد، بلکه بسیار هم تکراری و خسته‌کننده است.

[megadesc]

فصل سوم پادکست فوربو توسط «نت‌نگار» حمایت شده‌ است

نت‌نگار با کنترل مداوم سرویس آنلاین شما از سرورهای داخل و خارج ایران، اختلال‌ها یا افت سرعت پاسخگوئی را قبل از کاربرانتان به شما اطلاع می‌دهد

[/megadesc]

مقدمه‌ای بر این دست کتاب‌ها و نویسنده‌ها..!

قانون ۵ ثانیه کتابی است که در دسته‌بندی کتاب‌های انگیزشی، رشد فردی، خودیاری، موفقیت -و هر عنوان دیگری که می‌گویند- قرار می‌گیرد. محتوا کتاب کاملا مشابه سایر کتاب‌های این حوزه است و به‌شخصه چیز جدیدی در آن ندیدم.

مِل رابینز نویسنده این کتاب، مشابه سایر نویسندگان حوزه رشد فردی، چیزی از خود به‌عنوان یک «اثر جدید» ارائه می‌دهد و در طول کتاب سعی می‌کند شما در مورد آن آگاه کند. مثال پشت مثال. پس مطالعه چندین کتاب در این حوزه به این نتیجه رسیده‌ام که کتاب‌های بد رشد و توسعه فردی بسیار بیشتر از کتاب‌های خوب آن است.

به‌نوعی شاهد این مدل هستیم که هرکسی که چیزی به‌ذهنش می‌رسد را کتاب می‌کند و آن را با نقل و قول کلی حرف کلیشه‌ای و تکراری پر می‌کند. آره.. تو می‌تونی. برو جلو. حرکت کن. شجاعت داشته باش. موفق خواهی شد! این نمایش مضحک نویسندگان -مخصوصا آمریکایی- است که در کتاب‌های انگیزشی  خود دارند. سعی می‌کنند «نقل قول» بسازند! نقل قول‌هایی که بتوانند با آن‌ها پوسترهای تبلیغاتی خود را پر کنند.

یک سخنرانی تد، جلوی دروبین رفتن و پخش ویدیو انگیزشی در رسانه‌های اجتماعی. سخنرانی‌های تکراری پشت سر هم. و اجرای مراسم‌های جشن امضا کتاب در شهرهای مختلف. همگی از آن‌ها یک تصویر رسانه‌ای می‌سازد. چیزی که به‌دنبالش هستند. پس از رسیدن به این مهم -از نظر خودشان- دیگر نمی‌توان جلو‌شان را گرفت. ناگهان تئوریسین می‌شوند و هر چیزی را که می‌خواهند می‌گویند و ارائه می‌دهند. بدون آنکه واقعا در آن حوزه تخصصی داشته باشند.

حوزه رشد فردی هم حوزه‌ بسیار گسترده‌ای است و تقریبا همه فعالیت‌های روزانه افراد را شامل می‌شود. پس به‌یک باره این دست نویسندگان، مشاور «همه‌چیز» می‌شوند. و معمولا بعد از همه این دستاوردهای توخالی، چنان چهره‌ای از خود برای انتشار کتاب دوم خود می‌گیرند که گویا یک «جنایت و مکافات» -رمان مشهور فئودور داستایفسکی- را به این دنیا هدیه کرده‌اند!

این قسمت صرفا در خصوص شخص مِل رابینز نیست. اما مِل رابینز هم جز همین دسته نویسندگان قرار می‌گیرد. حال شاید در برخی ویژگی‌ها پر رنگ‌تر باشد و در برخی دیگر کم‌رنگ‌تر.

قانون ۵ ثانیه

بررسی کتاب «قانون 5 ثانیه» نوشته مِل رابینزکتاب قانون ۵ ثانیه (The 5 Second Rule) نوشته نویسنده و مجری آمریکایی، مِل رابینز (Mel Robbins) پنجاه ساله است. کتاب در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و توانست در بین کتاب‌های رشد فردی و موفقیت خوش بدرخشد. این کتاب مشابه سایر کتاب‌های این حوزه، شما را دعوت به‌حرکت می‌کند و پشت سر هم می‌گوید که می‌توانید و از قانون من استفاده کنید! (لینک آمازون کتاب)

من ترجمه افشین چایچی‌نصرتی را از نشر نوین خواندم. دلیل اصلی من برای خواندن این کتاب صرفا یک کنجکاوی بود. عبارت قانون ۵ ثانیه نوشته شده بر روی کتاب درست مانند قانون ۳۰ دقیقه خودم بود! بله ? من هم در دوران دبیرستان برای خواندن سریع‌تر درس‌ها و برای اینکه سریع شروع کنم، قانونی رو درست کرده بودم درست به‌نام قانون ۳۰ دقیقه.

ساعت رومیزی رو جلوی خودم می‌گذاشتم وقتی ساعت رُند می‌شد! شروع می‌کردم و دقیقا ۳۰ دقیقه درس می‌خواندم. پیش‌تر یک ویدیو معرفی از این کتاب را در یوتوب دیده‌ بودم که حرف اصلی این قانون رو که می‌گوید شمارش معکوس ۵ تا ۱ داشته باشید، را دیده بودم. و در اصل می‌خواستم نحوه نگارش و فرم کلی کتاب را ببینیم که چگونه است. و بدانم که یعنی هر کس که یک چیزی برای خود داشت می‌تواند آن را اینقدر پر و بال دهد و آن را تبدیل به یک کتاب – مانند نسخه- برای همه کند؟

به این شکل بود که خواندن کتاب قانون ۵ ثانیه رو شروع کردم و در انتها متوجه شدم که یکی از بدترین کتاب‌هایی که خوانده‌ام را تمام کرده‌ام. در ادامه با بررسی کتاب همراه باشید.

متن مقدمه خود کتاب

این داستان واقعی قانون ۵ ثانیه است.

چی هست، چرا جواب می‌دهد و آدمهای سراسر دنیا چگونه از آن برای تغییر زندگی‌شان در فقط پنج ثانیه استفاده می‌کنند.

-رویدادهای توصیف‌شده در این کتاب همه واقعی هستند.

-هیچ اسمی تغییر داده نشده است.

-نوشته‌هایی که در رسانه‌های اجتماعی منتشر شده و در این کتاب می‌بینید، همه نوشته‌هایی حقیقی هستند.

بی‌صبرانه منتظرم که این قانون را با شما در میان بگذارم و ببینم که قدرت درون‌تان را از بند رها می‌کنید.

۵…۴…۳…۲…۱… برو!

مِل.

شجاعت هر روزه

شجاعت توانایی انجام کارهایی است که دشوار، ترسناک یا نامعلومند.

شجاعت چیزی مخصوص عدهای برگزیده نیست.

شجاعت از حقوق طبیعی ماست. درون همه‌ی ما هست.

فقط منتظر است که کشفش کنید.

یک لحظه شجاعت می‌تواند روزتان را تغییر دهد. یک روز می‌تواند زندگی‌تان را تغییر دهد. و یک زندگی می‌تواند جهان را دگرگون کند.

این قدرت واقعی شجاعت است؛ شجاعت شما را هویدا می‌کند. بهترین چیزی که می‌توانید باشید.

شجاعت‌تان را کشف کنید تا از پس انجام و تجربه‌ی هر چه آرزو دارید، بر آیید.

بله، حتی تغییر جهان!

پایان مقدمه کتاب

حرف اصلی کتاب

 کتاب قانون ۵ ثانیه

حرف و پیام اصلی کتاب معرفی قانون ۵ ثانیه و سپس اثبات آن برای رسیدن به موفقیت است! نحوه کار با این قانون به این شکل است که زمانی که قصد انجام کاری را دارید و حوصله‌اش را ندارید و یا برای انجام کاری اهمال‌کاری می‌کنید، کافی است از ۵ تا ۱ مشابه شمارش معکوس پرتاب موشک بشمارید.

خود نویسنده نیز در بخش اول کتاب به این موضوع اشاره داد که شب در تلویزیون فیلمی از ناسا مشاهده کرده که در آن موشکی را به‌فضا پرتاب می‌کنند. شمارش معکوس دارد و بعد از یک .. پرتاب. این ایده شکل گیری این قانون در ذهن مِل رابینز است.

مدام شمارش معکوس ۵ ثانیه‌ای داشته باشید و هی پیشرفت کنید ? قدم‌های جدید در زندگی بردارید و کلا تا جایی که می‌خواهید برید جلو! خیلی ساده در این جمله می‌توان اصل حرف کتاب قانون ۵ ثانیه را گفت.

در کتاب قانون ۵ ثانیه چه‌چیزی ارائه شده؟

پیش از شروع بررسی بخش‌های مختلف کتاب باید به یک نکته عجیب در خصوص آن اشاره کرد. شاید حدود ۳۰ درصد از محتوای کتاب اسکرین‌شات‌هایی از توییت‌ها، پست‌های فیس‌بوک و ایمیل‌هایی است که افراد مختلف برای مِل رابینز نوشته‌اند!

نویسنده به‌شکلی که گویا قصد دارد کتاب را با تایید چیزی که می‌گوید: درست است و جواب می‌دهد، پُر کند، در این خصوص عمل کرده. کتاب پر از تصاویر از پیام‌هایی است که افراد مختلف پس از شمارش معکوس ۵ ثانیه‌ای به موفقیتی که می‌خواستند رسیده‌اند!

مشکل کتاب‌های حوزه رشد فردی دقیقا همین است که پراکندگی موضوعی زیادی دارند. نویسنده به‌خود می‌بالد که به کسی کمک کرده در آزمونی موفق شود، سیگار را ترک کند، لاغر شود، چاق شود، بخندد و…! و به این شکل است که در توضیحات پشت کتاب نوشته شده:

[megadesc]این قانون همان راز تغییر همه‌چیز است. این قانون به‌شما کمک می‌کند هر روز با اعتماد به‌نفس و شجاعت بیشتری زندگی کنید، عشق بورزید، کار کنید و حرف بزنید.[/megadesc]

نوشته‌ای فوق‌العاده خنده‌دار -حداقل برای من- به‌نظر می‌رسد. نویسنده همچنین ادعا می‌کند که فقط پنج ثانیه طول می‌کشد که زندگی‌تان را عوض کنید! کاملا علمی است! ثابت می‌کنم! (علامت تعجب‌ها کار من است)

کتاب ابدا علمی نیست. هیچ نظریه و موضوعی مورد بررسی و آزمایش قرار نگرفته و هیچ کارشناسی آن را تحلیل نمی‌کند. نویسنده گمان می‌کند که نوشتن اینکه در «این» تاریخ، گروهی از دانشمندان «آن‌جا» به یک نتیجه رسیدند، کافی است که یک کتاب بار علمی داشته باشد.

برای مثال مفهومی به‌نام «منبع کنترل» را معرفی کند که در سال ۱۹۵۴ جولیان راتر تحقیق کرده است که: هرچه بیشتر باور داشته باشید که کنترل زندگی، کنش‌ها و آینده‌تان را در دست دارید، خوشحال‌تر و موفق‌تر خواهید شد. حال این گفته را ربط می‌دهد به قانون ۵ ثانیه. بله با قانون ۵ ثانیه من می‌توانید زندگی‌ را کنترل کنید. این آزمایش می‌کند کسی کنترل زندگی‌اش را در دست داشته باشد، موفق خواهد شد، پس قانون من هم شما را موفقیت می‌رساند! این صرفا جمله‌ای بود که در پَس اغلب جملات کتاب استنباط می‌شود.

در کتاب مطرح می‌شود که هر موقع احساس می‌کنید در انجام کاری در حال تعلل هستید، شروع کنید. بگوید ۵…۴…۳…۲…۱ و انجامش دهید. در ادامه می‌گوید که از قانون ۵ ثانیه برای وادار کردن خود به خلق‌ عادت‌های جدید استفاده کنید.

می‌گوید ذهن ما میلیون‌ها راه بلد است که شما را از عمل کردن منحرف کند. می‌گوید تغییر برای مغز ترسناک است و نیاز به چیزی دارد که به‌شما اجازه آن تغییر را دهد. آره درست حدس زدید. نویسنده قانون ۵ ثانیه را تجویز می‌کند!

کتابی پر از بدیهیات و نقل‌ قول

 کتاب قانون ۵ ثانیه

یادتان است که در خصوص پر کردن کتاب با اسکرین‌شات توییت و پست فیس‌بوک گفتم. کتاب همچنین با یک سری جمله‌های پیش‌پا افتاده سعی می‌کند گویا صفحات خود را کامل کند. اگر دنبال کسی هستید که زندگی‌تان را تغییر دهد، در آینه نگاه کنید. خواندن این جمله در کتابی که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده واقعا مضحک است.

باز هم از این دست بدیهیات در کتاب موجود است. برای تغییر عادت بد، باید یک عادت خوب را جایگزین کرد و آن را تکرار کنید. دوست دارم بگویم: نه بابا ?

فقط خودتان هستید، هیچ‌وقت کس دیگری نیست، این همان قدرت شماست. نمونه‌ دیگری از این دست جملات در کتاب است. هیچ‌وقت «وقت مناسبی» برای بهبود زندگی‌تان نیست. یکم بهتر شد نه؟

جدا از این دست جملات، کتاب پر از نقل‌ قول از نویسنده‌ها و افراد شاخص دیگر است. استفاده از این نقل‌ قول‌ها و جملات فقط برای پر کردن کتاب نیست -که هست!- بلکه استفاده تبلیغاتی از آن می‌کنند. کاورها و پوستر‌های تبلیغاتی از این جملات پر می‌شوند، مخاطب را ترغیب به خرید و مطالعه کتاب می‌کنند.

واین گرتسکی: ۱۰۰ درصد توپ‌هایی که شوت نکرده‌اید، گل نمی‌شوند! این جمله به‌نظرم جالب اومد و اون رو در صفحه توییتر فوربو توییت کردم. یکی منشن گذاشت و نوشت:

۹۹ درصد توپ‌های که شوت کرده‌اید، گل نمی‌شوند طارمی ?

به ادامه کتاب بپردازیم. در کتاب به این مورد پرداخته می‌شود که در ۹۵ درصد مواقع بر پایه احساسات تصمیم‌گیری می‌کنیم. و این احساس ما با هدف‌های ما همسو نیست -که به‌نظرم اگر نیست، مشکل جای دیگری است!- و برای رفع آن نویسنده دوباره قانون ۵ ثانیه را تجویز می‌کند!

کتابی که به یادداشت‌های روزانه یک بلاگ شبیه است

کتاب نظم مشخصی ندارد. در هر بخش هر چیزی که به ذهن نویسنده آمده، بر روی کاغذ نوشته شده و با گفته‌های تکراری آن را توضیح داده است. شاید محتوا اصلی کتاب ۵۰ صفحه هم نباشد اما پر از حاشیه‌ و حرف‌ تکراری، نقل و قول و توییت! است که تعداد صفحات آن را از ۲۰۰ صفحه بیشتر کرده.

یا شما روز را اداره می‌کنید یا روز شما را اداره می‌کند. هیچ چیزی جواب نمی‌دهد، مگر اینکه انجامش دهید. برای شروع نیازی به آماده شدن نیست، نمی‌خوای آماده شوی، شروع کن.

برای شروع، شروع کن ? این هم در کتاب آمده. غاری که از وارد شدن به آن می‌ترسی همان کنجی که دنبالش هستی را در خود دارد.

اما دو چیز مثبت در کتاب قانون ۵ ثانیه

تا به‌اینجا شاید به این فکر کرده باشید که کلا با کتاب یا نویسنده آن مشکلی دارم که اینطور نوشته‌ام. اما اگر واقعا چیز با ارزشی در کتاب بود در مورد آن می‌نوشتم. چیز با ارزش که نمی‌توان اسمش را گذاشت اما دو قسمت از کتاب را دوست داشتم.

اول در این خصوص بود که نویسنده می‌گوید: اگر مدام خودتون رو برای انجام ندادن کاری سرزنش می‌کنید، اشکالی ندارد. یک بار با خودتان صحبت کنید و خودتان را ببخشید. و سپس دوباره شروع کنید.

و در نهایت در انتهای کتاب یک جمله که شاید تنها نقل‌ قول واقعی کتاب باشد: رویاهای‌تان را به آدم‌ها نگویید، به آن‌ها نشان بدهید.

جمع‌بندی

همان‌طور که از متن مشخص است اصلا کتاب را کتاب مناسبی نمی‌بینم. و اصلا و ابدا آن را توصیه نمی‌کنم و نخواهم کرد. در حال نوشتن این مطلب، مدام به این فکر می‌کردم که اگر نویسنده قصد داشت یک کتاب انگیزشی در حوزه موفقیت و رشد فردی بنویسد، راه‌های بهتری هم پیش رو خود داشت.

این که مدام به قانون ۵ ثانیه تاکید می‌کند و از آن یک چیز با ارزش -و شاید مقدس- می‌سازد، فوق‌العاده ایراد بزرگی است. ربط دادن همه‌چیز به این قانون. تجویز آن و نسخه دادن به خوانندگان کتاب. از ویژگی‌های منفی آن هستند.

همچنین کتاب حاشیه زیاد دارد و پر از حرف‌های تکراری، نقل‌ قول‌های بیش از حد و توییت! است. در پایان باید گفت که از نظر من کتاب قانون ۵ ثانیه اثری ضعیف در بین کتاب‌های حوزه رشد فردی است و با نخواندن آن چیزی را از دست نخواهید داد.

کتاب اصلا پیشنهاد نمی‌شود.

 

متن بررسی کتاب در پادکست فوربو

مل رابینز متولد ۶ اکتبر ۱۹۶۸ ـِ یعنی ۵۱ سالش هست و باز هم آمریکایی. دلیل اینکه این نویسنده رو در دسته‌بندی افرادی که هیچ‌کاری نکردن و در مورد همه‌چیز حرف می‌زنن قرار دادیم، به خاطر اینه که واقعا کاری نکرده.

مثلا شما دارن هاردی رو به یاد بیارید. با اینکه مثل مل رابینز در مورد همه‌چیز حرف میزنه و با حرفاش ادعا تغییر همه‌چی رو داره، اما قبلش کسب و کار خودش رو داشته. به کلی کسب و کار مشاوره داده بعدا اومده تو مسیر رشد فردی. یا کارول دول. دکترای اون رشته‌ای که ازش حرف میزنه رو داره و توی یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا درسش رو میده. خب اینا مشخصه قبل از کتاب‌ نوشتن و وارد این مسیر یه کاری کردن.

اما حالا بیام داستان مل رابینز رو قبل از کتاب بررسی کنیم. توی خونه. روی مبل، بیکار، مادر ۳ بچه که صبح‌ها دیر خودش پا میشه و بچه‌هاش همیشه از اتوبوس جا میمونن. خودش و همسرش توی یک سری رستوران زنجیره‌ای سرمایه‌گذاری کردن و ورشکست شدن. بانک میخواد خونه‌شونو مصادره کنه و کلا شرایط خوبی ندارن.

مل رابینز خودش به این موارد اشاره کرده و میگه که همیشه توی رخت‌خواب صدای زنگ موبایل رو قطع میکرده و بیشتر میخوابیده، به همین خاطر بچه‌هاش رو نمی‌تونسته به اتوبوس مدرسه برسونه. اما یک شب روی همون مبل، در حالی که به همه مشکلاتش فکر میکرده یک چیزی از تلویزیون میبینه که این باعث میشه به قانون ۵ ثانیه برسه. ناسا می‌خواسته یه موشک رو به فضا پرتاپ کنه و مل رابینز صدای اون کسی که معکوس میشماره رو میشنوه که میگه ۵. ۴. ۳. ۲. ۱. پرتاب.

همین شمارش معکوس تغییر بزرگی رو در زندگی مل رابینز ایجاد میکنه. این تصویر رو شب میبینه و بعد خیلی هم عادی تلویزیون رو خاموش میکنه و میخوابه. ولی صبح وقتی که اولین بار صدای زنگ گوشیش رو میشنوه، یک دفعه اون تصویر دیشب از پرتاب موشک یادش میاد. به خودش میگه ۵ ۴ ۳ ۲ ۱ و از روی تخت بلند میشه. این کار رو فردا هم تکرار میکنه. فرداش هم تکرار میکنه و کلا میبینه همیشه براش جواب میده.

همین شمارش معکوس رو بعدا روی چیزهای دیگه زندگی‌ش هم امتحان میکنه. مثلا میگه مدت‌ها بود که می‌خواسته برای شبکه CNN رزومه‌ش رو بفرسته و مجری بشه ولی مدام آماده کردن رزومه‌ رو عقب مینداخته و انجامش نمیداده ولی بعدا با خودش گفته ۵ ۴ ۳ ۲ ۱ و رزومه‌ش رو فرستاده و حالا مورد تایید هم بوده و اصلا قبل از نوشتن کتاب مشغول مجری‌گری شده. اما خب مشخه دیگه این قانون ۵ ثانیه باعث قبول شدن رزومه و مصاحبش که نبوده. اما منطق نویسنده در کتاب تقریبا یه همچین چیزیه.

یک نکته رو من لازمه که اضافه کنم. این توضیحات بیشتر در مورد مل رابینز قبل از رسیدن به قانون ۵ ثانیه و هست نه صرفا کتاب قانون ۵ ثانیه. شاید اگر همون موقع که نویسنده ۴۱ سالش بوده و به این طرح رسیده کتابش رو مینوشت شاید کتاب حداقل معمولی‌ای بود اما کتاب سال ۲۰۱۷ منتشر شده و جلوتر اشاره میکنم که چرا کتاب میتونه یکی از بدترین کتاب‌هایی باشه امکان خوندش وجود داره.

وقتی مل رابینز به این طرح میرسه سال ۲۰۱۱ یک کتاب کاملا انگیزیشی مینویسه که محتواش مثل سخنرانی‌های انگیزشی هست و کلا به رشد مهارت‌ها خیلی مربوط نمیشه. اما به واسطه این کتاب میاد در TED سخنرانی میکنه. و اونجا از طرحش به نام قانون ۵ ثانیه رونمایی میکنه. ویدیوش همین الان روی یوتوب هم هست و بیشتر از ۲۲ میلیون بازدید داره. بازدیدش نشون میده که چقدر افراد جذب این طرح شدن و بعدا میفهمیم که استفاده هم کردن. مل رابینز تصمیم میگیره که طرحش رو در حد سخنرانی نگه نداره و اون رو به شکل کتاب منتشر کنه.

زمان میگذره و نویسنده تا قبل از انتشار کتاب طرحش رو خیلی گسترده میکنه و با فرمول و ساختار کتاب‌های رشد فردی دارن اون پرورش میده. کتاب تاکید روی شجاعت داره. یعنی میگه این قانون ۵ ثانیه به شما شجاعت انجام کارها رو میده.

عنوان اصلی کتاب قانون ۵ ثانیه The 5 Second Rule هست و بخش دوم کتاب هم اینه transform your life, work and confidence with Everyday Courage که اینطوری ترجمه شده، زندگی، کار و اعتماد به‌نفسان را با شجاعت هر روزه دگرگون کنید.

فصل اول کتاب در مورد خود معرفی قانون ۵ ثانیه و تقریبا همین چیزایی گفتم هست. فصل بعدی به شجاعت، نویسنده اشاره میکنه اینکه قانون ۵ ثانیه باعث میشه شجاع باشید و این حرفا و بعد همین شجاعت رو به صورت ترکیبی با قانون ۵ ثانیه برای تغییر رفتار و تغییر طرز فکر میگه.

 فصل آخر کتاب هم خیلی جالبه.. گفتم که نویسنده‌ میاد در مورد همه‌چیز حرف میزنه، دقیقا عنوان فصل آخرش هم اینه که شجاعت همه‌چیز را تغییر می‌دهد.

کتاب قانون ۵ ثانیه مل رابینز خیلی محتوای پیش‌پا افتاده‌ای داره و شدیدا پشت سر هم ادعا میکنه. ادعا برای تغییر همه‌چیز. هرجای کتاب رو که بخونید ردی از این ادعا میبینید. مثلا نویسنده میگه این قانون همان راز تغییر همه‌چیز است، این قانون به شما کمک میکند هر روز با اعتماد به نفس و شجاعت بیشتری زندگی کنید.

یکی از مشکلات اساسی کتاب به نظرم من ادعا علمی بودن اونه. اول یه بخش دیگه کتاب رو میخونم بعد توضیح میدم.

فقط ۵ ثانیه طول میکشد که زندگی تان را عوض کنید. شبیه دوز و کلک است، نه؟ اینطوری نیست. کاملا علمی است.ثابت می‌کنم، شما زندگی‌تان را با تصمیمات ۵ ثانیه‌ای تغییر می‌دهید.

کتاب قانون ۵ ثانیه به هیچ‌وجه کتاب علمی‌ای است. طرح نویسنده هم علمی نیست. یعنی اصلا هیچ روش عملی هیچ آزمایش علمی برای اون انجام نشده. در بهترین حالت نویسنده خودش رو داره به نظریه‌های علمی میچسبونه. و این رو برای علمی بودن طرح خودش استفاده میکنه.

مثلا یک حقیقت علمی وجود داره که ثابت شده و ما در روند تکاملی‌مون اون رو دیدیم و فکر می‌کنم برای همه قابل قبول و قابل پذیرش باشه. اینکه مغز ما با پیروی از اجدادمون سعی میکنه ما رو از خطر دور کنه. جون ما رو حفظ کنه. اینا ویژگی‌های بیولوژیکی مغز ما هستن. این مورد مثلا باعث میشه ما از انجام یک سری کارها ترس داشته باشیم و نتونیم اونا انجام بدیم، نویسنده میگه مثلا مغز ما میلیون‌ها راه بلده که به ما بگه انجامش ندیم خب. بعد میاد میگه قانون من رو استفاده کنید تا سریع انجامش بدید تا این چند میلیون راهی که تو مغز میگه اون کار رو نکنید جلوتون رو نگیره.

اینطوری از یه حقیقت علمی و ویژگی زیستی مغر میاد استفاده میکنه تا بگه طرح من ریشه علمی داره و کلا علمیه. بازم از این چیزا مثل مفهوم منبع کنترل، که بیشتر یه موضوع روانشناسیه، رو میاد باز میکنه و دقیق و آزمایش و طرح‌هاش رو مطرح میگه که به طرح خودش برسه.

جولیان راتر که یک متخصص روانش‌شناسیه با آزمایش‌ها و بررسی‌هاش به این نتیجه رسیده هرچه بیشتر باور داشته باشید که کنترل زندگی و آینده‌تون رو در دست دارید، خوشحال‌تر و موفق‌تر خواهید بود. این رو کی گفته؟ سال ۱۹۵۴. حالا نویسنده الان میاد این آزمایش رو مطرح میکنه، بعد آخرش میگه ببینید با قانون ۵ ثانیه من، می‌تونید کنترل زندگی‌تون رو بدست بگیرید. و چون آزمایشی انجام شده که میگه کسایی که کنترل زندگی‌شون رو به دست دارن ، خوشحال تر و موفق‌ترن. پس قانون من هم شما رو خوشحال‌تر و موفق‌تر میکنه.

منطق نویسنده در خصوص علمی بودن همینه و اصلا هیچ‌طوری نمیشه برچسب علمی بودن رو به کتاب زد. حتی اگر در آینده مشخص بشه که مثلا مغز ما ۵ تا خونه داره که اگر معکوس بشمارید، باعث میشه کاری رو انجام بدید، بازم دلیل نمیشه کتاب مل رابینز علمی باشه.

به‌تازگی جمله‌ای از امیر محمد گمینی که دکترای تاریخ و فلسفه علم داره شندیم که میگفت ممکنه کسی با یک روش غیر علمی به چیزی برسه که بعدا مشخص بشه درست بوده، اما این ارزش کار اون آدم و روشش رو بالا نمیبره. در اصل ارزش یک کار غیر عملی که بعد مشخص بشه درست بوده پایین‌تر از یه کار علمی‌ایه که حالا بعدا معلوم بشه درست نبوده.

 روش علمی و از مسیر علم به چیزی رسیدن مهمه. نه اینکه نویسنده بخواد با چسبوندن خودش به طرح‌ها و نظریه‌های مختلف، بگه که کار منم علمیه. حالا ایشون در مورد نظریه زمین مرکزی بطلمیوس داشتن توضیح میدادن اما این حرف رو با موضوع کتاب من مرتبط دونستم و گفتم که بهش اشاره کنم با فرض اینکه روزی بگن قانون ۵ ثانیه علمی بوده.

کتاب پر از بدیهیاته و واقعا هیچ پیام و نکته‌ای توی اون نیست که ارزش داشته باشه و بخوام در موردش صحبت کنم. کتاب شاید برای کسی همین امروز تازه متوجه حوزه رشد فردی شده باشه و هیچ چیزی ازش ندونه، یه ذره مفید باشه. تازه اونم خیلی کم. اما شما یک روز گوگل کنید و چهار تا مقاله بخونید و دو تا ویدیو ببینید، دیگه هیچ چیز جدیدی تو کتاب قانون ۵ ثانیه پیدا نمی‌کنید.

کتاب پر از سه چیزه. بدیهیات رو گفتم، نقل‌قول و اسکرین‌شات!

حالا دقیق حساب نکردم ولی حدس می‌زنم ۳۰ درصد محتوای کتاب اسکرین‌شات از پست‌های فیس‌بوکی و توییت‌ها و ایمیل‌هاییه که افراد مختلف برای مل رابینز فرستادن و گفتن که چقدر این قانون بهشون کمک کرده.

توی هر بخش کتاب پشت سر هم این تصویرها می‌بینیم و بعد نویسنده میاد بر اساس اون طرح خودش رو بزرگ‌تر میکنه. مثلا یکی گفته ۵ ۴ ۳ ۲ ۱ و رفته رو تردمیل و لاغر شده، نویسنده ۴ صفحه در مورد اهمیت قانون ۵ ثانیه در سلامت و کاهش وزن میگه! واقعا به همین شکل کتاب پر شده.

برای رسوندن تعداد صفحات کتاب به حدی که بشه چاپش کرد، نویسنده کلی هم نقل‌قول توی کتاب میاره. هم خودش میسازه هم از بقیه کمک میگیره. تو قسمت ۱۸ به ساختار کتاب‌های رشد فردی اشاره کردم که یک سری نقل‌قول‌ها و جملات رو روی جلد مینویسن و برای تبلیغات استفاده می‌کنن. مل رابینز توی این کتاب تعداد زیادی نقل‌قول نوشته و پیدا کرده و توی هر فصل گذاشته.که از اونا روی پوسترها و کاورهای تبلیغاتی استفاده که بیشتر بفروشه.  نویسنده فقط توی این زمینه به نظرم خوب عمل کرده.

من آخر این قسمت میخوام یک سری نقل‌قول‌های کتاب رو برای شما بخونم که با سطح نقل‌قول‌ها هم آشنا بشید. توجه هم داشته باشید که در سال ۲۰۱۷ این کتاب با این جملات منتشر شده و من اونایی که خود نویسنده گفته رو اینجا اشاره میکنم.

اگر دنبال کسی هستید که زندگی‌تان را تغییر دهد، در آینه نگاه کنید.

برای شروع نیازی به آماده شدن نیست، شروع کن.

برای تغییر عادت بد، باید یک عادت خوب را جایگزین کرد.

فقط خودتان هستید، هیچ کس دیگری نیست. این همان قدرت شماست.

یا شما روز را اداره میکنید یا روز شما را.

برای شروع، شروع کن.

توضیحات بیشتری در مورد قانون ۵ ثانیه باقی نمیونه و واقعا نمی‌خوام بیشتر از این وقت خودم و شما رو با این کتاب بگیرم. اما حالا این همه که توضیحات دادم و مشخصا نظرم اینه که کتاب هیچ ارزشی نداره و اصلا پیشنهادش نمیکنم، بزارید یه چیز خوبم بگم. در اصل چیزی که نویسنده شنیدم.

توی آخرین مصاحبه مل رابینز که مربوط به هفت هشت ماه پیش میشه، شنیدم که گفت قانون ۵ ثانیه رایگانه و شما برای استفاده از اون نیازی به خرید کتاب ندارید و همه میتونن از این طرح با توجه به محتواهایی که تو اینترنت منتشر کرده خود نویسنده، استفاده کنن. حالا با اینکه ۲ سال از انتشار کتابش گذشته و فروشش رو کرده اما بر عکس برایان تریسی که مدام ارجاع میده به کتاباش، از این حرف مل رابینز خوشم اومد و گفتم که در انتهای این قسمت بهش اشاره کنم.

 

[megadesc]

حامی این مقاله سایت فوربو شوید

در صورتی که این مقاله برای شما مفید بود، می‌توانید با انتخاب یکی از آیتم‌های زیر، به‌صورت کاملا اختیاری از فوربو حمایت کنید.

۲ هزار تومان | ۵ هزار تومان | مبلغ دلخواه

یا ما را در رسانه‌های زیر دنبال کنید

اینستاگرام | توییتر | تلگرام

[/megadesc]
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سینا
سینا
4 سال قبل

نقدی از یک ذهن یک بعدی